بیچاره دستگاهی که وصل است به قلب من
گاهی صدای سوت میدهد،گاهی صدای داد
گاهی صدای ناله های پریچهر را و باز
گاهی صدای یک اقاقی خسته توی باد
خط های مبهمی که هر روز میکشد
هر روز چهره ی تو را میکشد به هم
هر روز تو را سرد تر میکندبه من ومن
هر روز نا امید تر انگشت میکشم به هم
ناگهان سوت ممتد،دستگاه
قطره اشکم که میچکد توی اب که ...
من اخرین تلاش را کرده ام ولی
ای لعنت بر این دستگاه خراب که ...
شایان هوشمندی_ ارخشا_