loading...
شعر و داستان شهر قائمیه

... .

رامین حسنی-a-one- بازدید : 13 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

 

انسان برای تکمیل شدن پا به زمین گذاشت

فلسفه ی آدمی تکامل است

هر لحظه ی ما،متفاوت از دیگر لحظه ای است

ما می توانیم چرا که ثابت کردیم

آنکه با تاریکی شب به جنگ ما آمد

نمی دانست که ما صبح را دیده ایم

نمی دانست که ما طلوع خورشید را دیده ایم

نمی دانست که ما فتح کنندگان تاریکی با نور هستیم

موفقیت در کف دستان من و شما است

ما،در چند قدمی آب،شهری آباد داریم

کمی تلاش بیشتر

کمی صبر بیشتر

کمی خواستن بیشتر برای توانستن

سحر نزدیک است

بیایید من ها را ما کنیم

... .

مسئول کانون ادبی چشمه چنار قائمیه(کتابخانه ی عمومی)

رامین حسنی

 

 

رامین حسنی-a-one- بازدید : 11 یکشنبه 24 فروردین 1393 نظرات (0)

سخن ندارم که بگویم
اشک ندارم که از گونه خویشتن خویش سرازیر سازم
حالت غریبیست زندگنی نکبتی من
مرغ سکوتم جوجه داد و بکارتش را به یک قوقولی قوقو خروس همسایه فروخت
.......................
..............
......


رامین حسنی

رامین حسنی-a-one- بازدید : 11 شنبه 23 فروردین 1393 نظرات (1)

 

چرت و پرت،بدون هم نمیشه=

من آن،مرد بی ترانه،تک به تک

ایستاده ام لب حوض

کنم آب در الک

مسافری کاغذی ام،کنار حوض،تنها

منتظر برای گذشتن از غبار

تو ذهن من،پر بود از حرف و حساب های بی کتاب

من آن مرد تنها،تو دست باد،بی پناه

می گفت و می نوشتم،:،دیکته ی بی غلط رو

همش می گفت همیشه،سین ستاره کم هست

تو دیکته ی بی غلط،آدم مفت،زیاد هست

همیشه تا رسیدن فاصله چند قدم هست

اما رسیدن واسه ما،بیشتر از عمر نوح است

با سپاس از شما خوبان

رامین حسنی

بزرگ آسیایی

a-one

a-one بازدید : 5 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)

 

دیشب از هجوم این همه درد به خود ادراری رسیدم

رامین حسنی

a-one بازدید : 8 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)

 

کسی از گوشه ای مشغول به من می خندید

از فرط جنون خندیدم

سوگند هنوز یاد نگشته را از سر برون می دادم

می سوزاند به طریقش دل ما را

می سوخت خودم و جدم و جد پدرم را

از سکوتم به سخن رفتم و داد تنم بوی خون

از حد که گذشت

داد سرم رگ نازم به جلاد و تهی گشت پوکه ی عمرم

رامین حسنی

a-one بازدید : 8 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)

 

سوختن من از من نیست

ساختنم به اجبار

گشاده روییم از تلخی و سکوتم از تنهایی

دلم سوخت از 30کیلومتری که یک ساعت و نیم طول کشد

دلم سخوت از کرم ضد آفتابی که سوزاندم

دلم سوخت از گوگلی که بعد از 45دقیقه لود نشد

سوختم از کل کلافه

رامین حسنی

رامین حسنی-a-one- بازدید : 10 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

حالت غریبی ست تنهایی

حتی صدای خفاشها را هم میشنوی

.

.

.

و حالت غریبی ست

وقتی حتی خفاش ها هم

 

مسخره میکنند تو را به جرم تنهایی...

 

شایان هوشمندی _ناقوس_

 

رامین حسنی-a-one- بازدید : 23 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)

کاش تنها یکبار چکمه هایم در جاده می افتاد و

همه میگفتند

زیر این باران پای افتاده ی کیست

تو چکمه هارا می اوردی و

خانه ام از رطوبت باران پر میشد

کاش در گلدان کوچکم تخم حواصیل میکاشتم و

تو میگفتی\"این خاک بوی غریبی دارد\"

یا وقتی در بستر چشمانم را خواب میگرفت

کسی در کوچه فریاد میزد

\"آهای میخک داریم\"

و کرکره ها میگفتند

پنجره رنگ باد را فراموش کرده است...

 

زنده یاد\"کرامت الله بیک وردی\"

 


تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ از آن تمامی هنر دوستان است هرچه دل تنگت می خواهد بگو a-one
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 100
  • بازدید کلی : 2,268